ویژگی افراد دوست داشتنی
چطور ميتونيم روابطمون رو با ديگران خوب كنيم؟ وقتي آدم ارتباط خوب نداره احساس ضعف ميكنه براي بهتر شدن رابطه بايد روي ويژگي هاي خوب خود و افراد تمركز كنيم. شايد براي شما هم اين سوال پيش آمده كه چطور بعضي افراد بدون اينكه كار خاصي انجام بدهند در نظر ديگران بسيار دوست داشتني هستند.
ویژگی افراد دوست داشتنی : چطور ميتوانيم روابطمان را با ديگران خوب كنيم؟ وقتي انسان ارتباط خوب ندارد احساس ضعف ميكند. براي بهتر شدن رابطه ی خود با دیگران بايد روي ويژگي هاي خوب خود و افراد تمركز كنيم. شايد براي شما هم اين سوال پيش آمده باشد كه چطور بعضي افراد بدون اينكه كار خاصي انجام بدهند در نظر ديگران بسيار دوست داشتني هستند. منظورم همان آدم هايي هستند كه نه از لحاظ ظاهري زيبا هستند؛ نه آدم از خود گذشته اي هستند؛ ولي به شدت بقيه افراد او را دوست دارند. و اگر در محفلي نباشد غيبتشان احساس ميشود. مطمئنا تا به حال همچين آدمي رو ملاقات كرديد به نظر شما اينها چيكار مي كنند؟
ویژگی افراد دوست داشتنی
آنها خودشان هستند. آنها هماهنگ با خودشان هستند. آنها عاشق خودشان هستند. آنها وابسته كس ديگه نيستند. آنها براي اينكه احساس خوبي داشته باشند نياز ندارند كسي كار خاصي انجام بدهد تا احساس آنها خوب شود. آنها توانايي كنترل احساسات خودشان را دارند. آنها قائم به ذات هستند نه قائم به غير. آنها خوشبخت ترين و جذاب ترين افراد دنيا هستند. آنها افرادي نيستند كه خيلي خوش لباسند. آنها افرادي نيستند كه خيلي خوشگل يا خيلي پولدار يا تحصيل كرده باشند. آنها خيلي با معرفت نيستند. فقط به اين دليل كه آنها خودشان هستند. آنها ماسك رو صورتشان نميگذارند. آنها نياز ندارند تا بقيه تاييدشان كنند. آنهامحتاج تاييد ديگران نيستند . اگر بخواهيم يك نمونه واقعي نام ببريم كه همه آن شخص را بشناسند مي توانيم آلبرت انيشتين را مثال بزنيم. او بسيار مشهور و جذاب بوده و هست. اين آدم واقعا چيكار كرد؟ خيلي ها حتي نميدانند كه او دقيقا چه چيزي اختراع كرده پیشنهاد میکنم زندگی نامه انیشتین را حتما مطالعه کنید.
روابط مهمترین موضوع زندگی افراد است .
در زندگي خيلي از افراد روابط مهمترين موضوع محسوب ميشود. روابط ما انقد مهم است كه خيلي از افراد وقتی رابطه عاطفیشونو رو از دست می دهند تصميم به خودكشي می گیرند. هيچ انساني حاضر نمي شود در بهشت باشد اما تنها. همه ما ميخواهيم در اجتماع باشيم وابسته به يك گروهي باشيم. به نظر شما چرا فيس بوك توانست در مدت كوتاهي رشد عظيمي داشته باشد؟ یا اینستاگرام ؟ چون دقیقا دست گذاشتند روي روابط؛ و افراد زيادي هستند كه هر روز فيس بوك و اینستاگرام خود را چك ميكنند. و زمان زیادی را در آن سپری می کنند. ما ميخواهيم در این مقاله روابط را به صورت ريشه اي تر بررسي كنيم.
احساس انسان چطور به وجود می آید؟ ویژگی افراد دوست داشتنی
قبل از هرچیز بیاییم ببینیم احساس ما چطور به وجود میاد. انسان قبل از به دنيا آمدنش از يه سري آگاهي ها برخوردار است. يكي از آن آگاهي ها اين است كه ما و خدا يكي هستيم. يعني هيچ فاصله اي بين ما نبود؛ هر دو انرژي بوديم؛ در واقع هيچ رابطه اي با خدا نداشتيم؛ چون از او جدا نبوديم. همانطور که نمی توانیم تعریف کنیم رابطه ي ما و مچ دستمون؛ چون ما و مچ دستمون دوتا چیز از هم سوا نیستند. وقتي رابطه اي وجود نداره؛ يعني ما هميشه در هماهنگي هستيم. وقتي در هماهنگي هستيم يعني احساس كلا وجود نداره. احساس كي به وجود مياد؟ احساس بر اثر تفاوت بين روح و جسم به وجود ميايد. درواقع زمانیکه ما به كره زمين آمديم داراي احساس و عواطف شديم. عواطف بد ما حاصل فاصله زياد جسم و روح ماست. عواطف خوب ما حاصل فاصله كم جسم و روح ماست.
گفتيم آن آدم هايي كه خيلي جذاب هستند آدم هاي خيلي از خود گذشته اي نيستند. اين نكته داره ! واقعيت اينه كه ما هرگز رابطه مان با خداوند را از دست نمي دهيم اما ممكن است افكاري را انتخاب كنيم که ما را از خودمان از خدا يا همان منبع دور كند؛ و در آن صورت احساس بدی را تجربه کنیم؛ با انتخاب افکار خوب که به ما احساس خوب میدهد می توانیم به خدا نزدیک شویم. و با انتخاب افکار بد که به ما احساس بد میدهد از خدا، از اصل و ذاتمان دور می شویم. وقتی که با خود مقدسمان هماهنگ نیستیم احساس بدی داریم.
باور چگونه به وجود می آید ؟ ویژگی افراد دوست داشتنی
اگه ما فكر بدي داشته باشيم و آن فکر را خيلي تكرار كنيم؛ اتفاقی که میافتد این است که آن فکر تبديل ميشود به باور. باورها افکاری هستند که ما آنها را درون ذهنمان خیلی تکرار میکنیم. هر چیزی که تکرار کنیم تبدیل میشود به باور؛ و وقتی که یک باور ایجاد میشود و تبدیل میشود به فکر غالب ما، جهان به ما شواهدش را نشان میدهد. مثلا وقتي فكر مي كنيد كه بینی شما زشت است؛ و هي به آن توجه مي كنيد و می روید جلوی آینه و به خودتان میگوید: این چه بینی ای است که من دارم.؟ و مدام هی تکرار می کنید. این فکر تبدیل میشود به باور و زمانی که تبدیل شود به باور شواهدش هم در زندگی شما پیدا خواهد شد.
يه نفر پيدا ميشود و به شما می گوید؛ اين چه دماغيه که تو داري. و وقتی شواهدش پیدا می شود باور شما قوی تر میشود و بیشتر باور میکنید که آدم زشتی هستید و وقتی که بیشتر باور کنید با سرعت بیشتری به سمت خودتان جذب میکنید مواردی که به شما احساس بدتری میدهد. این کل داستان زندگی است. وقتی همیشه همه می گویند وضع خراب است و خود شما هم این فکر را میکنید جهان هم شواهدش را به شما نشان میدهد که پول درآوردن خیلی کار سختی است. این واقعیت زندگی خیلی ها است اما این واقعیت جهان هستی نیست. خیلی ها هستند که خیلی راحت پول درمی آورند؛ خیلی ها هم هستند که بینی نافرمی دارند؛ ولی فوق العاده جذاب هستند.
پس این روندی که الان طی می کنیم و اتفاقاتی که تجربه می کنیم به واسطه افکاری است که در گذشته داشتیم.
مثلا بعضی ها سوال میپرسند که این تصادفی که برای من اتفاق افتاد به خاطر این است که من به تصادف فکر کردم!؟ من هیچ وقت به تصادف فکر نکردم. بله شما به تصادف فکر نکردید؛ اما وقتی افکاری دارید که شما را از ذات مقدستان جدا میکند به سمت اتفاقاتی جذب می شوید که احساس بدتری را برای شما به وجود می آورد و تصادف یکی از آن اتفاق ها است. تمام چیزهایی که در زندگیتان رخ می دهد به خاطر درخواست هایی است که با افکارتان به جهان هستی ارسال میکنید. منظورم از افکارهمان توجه شما به مسائل است.
این توجه ماست که دارد فرکانس ارسال میکند. به هر موضوعی توجه میکنید؛ دارید اصل آن موضوع را به سمت زندگی خود دعوت می کنید.
مثلا همکار شما یه رفتار نامناسبی انجام میدهد و شما به آن رفتار توجه میکنید و باعث میشود آن رفتار نامناسب هم از طریق همکارت و هم بقیه اطرافیانتان بیشتر و بیشتر در زندگیان رخ بدهد. وقتی به یک فقیر در خیابان توجه میکنید چه احساسی دارید؟ احساس بد، احساس بی عدالتی، احساس قربانی شدن دارید. و حتی خودتان را میگذارید جای آن شخص . احساس میکنید چقدر جهان بد شده است. احساس بد شما دارد به شما میگوید که شما دارید به چیزی توجه میکنید که با فرکانس منبع با فرکانس خدا با چیزی که در درون شما هست هماهنگ نیست. وقتی به چیزی توجه میکنید و احساس شما بد میشود بدانید که دارید از مسیر درست خارج می شوید.
تمام افرادی که وارد زندگی ما میشوند؛ وارد تجربه زندگی ما می شوند خودمان جذبشان میکنیم.
نه آن آدم بلکه آن ویژگی شخصیتی که آن شخص دارد و شما به آن توجه کردید. یعنی وقتی همکار شما آدم ناجوری هست. فکر نکنید اگه از این شرکت برای همیشه بروید این آدم هم از زندگی شما میرود. نه این آدم را شما به زندگیتان دعوت کردید حتی اگر از این شرکت بروید از این ویژگی شخصیتی بد که توجه شما را جلب کرده است در شرکت بعدی هم با شما میاید. اگه آدمهای ناجور مدام وارد زندگی شما میشوند ببینید کجای کارتان ایراد دارد. همین موضوع در رابطه عاطفی هم اتفاق می افتد. و باید این سوال را از خودتان بپرسید که من چه آهن ربایی به خودم نصب کردم که فقط از این جنس افراد را به خودم جذب میکنم؟
نکته جالب اینجاست که اگر شما تغییر کنید و سعی کنید به ویژگی های خوب خود و اطرافیانتان توجه کنید آدم های اطرافتان هم تغییر می کنند. و خیلی زود جهان به فرکانس جدید شما پاسخ می دهد. هرچه که بیشتر به یک موضوع توجه کنید فرکانس قوی تری ارسال می کنید. چیزی که مشخص میکند فرکانس شما چقدر قوی هست شدت احساس شماست. شدت احساسات شما شدت فرکانس شما را نشان می دهد. شدت توجه شما را نشان میدهد.